روزمرگی

با حالمه

*کینه ای نیستم ولی بدیه  آدما میره تو حافظه بلند مدتم*

خاب دیگه تا کجا گفته بودم!اتفاقع خاصیعع نیفتادعع

البته افتاده ولی خصوصی کمی:)انقدرم تو مغزم هست 

و میمونه تا ابد که نیازی به نوشتنشم ندارم!!!

فقط امید وارم این وسطا فراموشی نگیرم حیفه

سه شنبه هفته پیش بعد کلاس لمیس از طبقه ی سوم داشت با

طناز از طبقه ی دوم حرف میزد بعد بهش گفت بگو ظهر

زهرا نرهذمنذماشین اوردم باهم بریم

گفتم اوکی بعد کلاس رفتم سلف

پیش ساغر بعد رفتم امور مالی سوال  داشتم 

اونجا الهامو مهنازم دیدم اومده بود واس وام 

سوال کنه بد امور مالی وخت غذاش بود

یه مشت چیز شعر تحویلمون داد مام برگشتیم

یکم صبت کردیم بد من باز برگشتم پیش ساغر لمیسو

ثنمم اومدن تا یک یه چیزی خوردیبمو بعدم با

لمیس برگشتم:** چارشنبشم والیبال اومد پنجه بالا سر

امتحان بگیره بعدش من ساعدم رفتم نمره ی اونم 

گرفتم ادامش مونده این هفته بازیه دو به دو!!

امتحانام کم مونده شسورو شه و من پروژه هام که

لنگ در هوا بود و هروزم داره بدتر میشه....یادم نره واسه

تبرید راجع به نانو کوتینگه که نه من چیزی بلدم واسش پیدا

کنم نه کوثر بد همینجوری نمرش میبپره و میفتم:(((

کاش معجزه بشه!!

عی فعلا غر غرام و نوشته هام تا خرداد همیناس!!

+من در عین حال که تو لحظه میخام زندگی کنم 

به آیندمم زیاد فکر میکنم!!/همینجا از خدا میخام  یه 

جور خوبی به خیلی از هدفام اینده برسم که ....

که ....واقعا خودت بعدشو خوب میدونی  خدا

+کاشکی یه سریاع میخوندن وبمو شاید اصلن ادرسشو

یه روز گذاشتم بیوی پیجم تا بخونن اون یه سریاعم:))

++در هر صورت  میگما *مخاطب خاصی که حتا آدرس وبمم نداری * من تنفر خیلی ویژه ای 

از تو و دوروریات دارم  کاش هیچوخت  راهم دیگه به 

دوروریات نیفته  خودت که ....:)))

++اچ ان اف غین

+++کنار_گذاشته_شد

دیگه اینطوریاستت!!گودبای