امتحان

ساخت وبلاگ
یکم دلگیره...

 

این ترمای آخرو میگم...درسته با تموم وجودم غر میزنم

 

که آخه چرا مکانیک لعنننتی!!ولی یهو وسط درس 

 

خوندنو خودکشی کردن بین کتاب جزوه هام همش میگم 

 

تموم شه دلم تنگ میشه ولیااا....دلم واس دانشگا

 

که چهارسالش هررروز با تو گذشت واس دوستام 

 

واس کلاسا واس غر زدنا....

 

الان که اومدم بنویسم مامانو بابا تو پذیرایی نشستن ...

 

تلویون به خاطر من که درس میخونم خاموشه

 

و بابا یه آهنگه لایته یکم دلگیر:|||گذاشته خیلی اروم

 

و یهو منو برد تو رویا....من تو محله خودم

 

در حال خوندن نیروگاه  و سرو کله ی اساسی زدن

 

با اچ پیدا کردن هستم ...اصلا وقت ندارم

 

فقط دلم خاست بنویسه !!!

 

بابا اهنگو عوض کرد یه شجریان گذاشت و من دلگیر تر 

 

شدم:(

 

شنبه هم مقاومت مصالح ۲دارم هم نیروگاه ...یکشنبه هم 

 

طراحی سیستمای تبرید...و همینجور تا بیستو نهم امتحان دارم

 

....

 

پروژه. ها و اراعه هارو یبکی دو هفته پیش یبکی پس

 

از دیبگری با بدبختی تحویل دادیم....

 

خیلی خسته ام جد آبادم اومدهاومده جلو چشم

 

از درس....

 

دلم واس توام خیلی زیاد تنگ شده خیلیا 

 

ببین خیلی بعد امتحانا بیشتر از دلتنگیم مبگم...

 

فعلا برم سر نیروگاه...شبخوش

 

غلط املایی رو اگه بود  ببخشین  با عجله نوشتم که

 

فقط برم بخونم

تولدت...
ما را در سایت تولدت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : celine1996 بازدید : 184 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 19:22